خوشحالم خیلی خوشحالم اونم چون اث میلان انتقام ۲سال پیش و گرفت و قهرمان شد .
بعدشم مالدینی جام و برد بالای سر هر چند که از حذف منچستر و رئال ناراحت شدم
اما یک قهرمان که بیشتر نداریم
پس خوشحالم اونم خیلی خیلی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت. او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر میآراست و به او از بهترین ها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست می داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی می کرد. اما همیشه می ترسید که مبادا او را ترک کند و نزد دیگری رود. همسر دومش زنی قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه که این پادشاه با مشکلی مواجه می شد، فقط به او اعتماد میکرد و او نیز همسرش را در این مورد کمک می کرد. همسر اول پادشاه، شریکی وفادار و صادق بود که سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت و حکومت همسرش داشت. او پادشاه را از صمیم قلب دوست میداشت، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع میشد .
روزی پادشاه احساس بیماری کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد. او به زندگی پر تجملش میاندیشید و در عجب بود و با خود میگفت "من 4 همسر دارم ، اما الان که در حال مرگ هستم ، تنها مانده ام."
بنابراین به همسر چهارمش رجوع کرد و به او گفت" من از همه بیشتر عاشق تو بودهام. تو را صاحب لباسهای فاخر کردهام و بیشترین توجه من نسبت به تو بوده است. اکنون من در حال مرگ هستم، آیا با من همراه میشوی؟" او جواب داد "به هیچ وجه!" و در حالی که چیز دیگری میگفت از کنار او گذشت. جوابش همچون کاردی در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگین، از همسر سوم سئوال کرد و به او گفت "در تمام طول زندگی به تو عشق ورزیدهام، اما حالا در حال مرگ هستم. آیا تو با من همراه میشوی؟" او جواب داد "نه، زندگی خیلی خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم کرد." قلب پادشاه فرو ریخت و بدنش سرد شد. بعد به سوی همسر دومش رفت و گفت "من همیشه برای کمک نزد تو میآمدم و تو همیشه کنارم بودی. اکنون در حال مرگ هستم. آیا تو همراه من میآیی؟ او گفت " متأ سفم، در این مورد نمیتوانم کمکی به تو بکنم، حداکثر کاری که بتوانم انجام دهم این است که تا سر مزار همراهت بیایم". جواب او همچون گلولههایی از آتش پادشاه را ویران کرد. ناگهان صدایی او را خواند، "من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقی نمیکند به کجا روی، با تو میآیم." پادشاه نگاهی انداخت، همسر اولش بود ! او به علت عدم توجه پادشاه و سوءتغذیه، بسیار نحیف شده بود. پادشاه با اندوهی فراوان گفت: ای کاش زمانی که فرصت بود به تو بیشتر توجه میکردم.
در حقیقت، همه ما در زندگی کاری خویش 4 همسر داریم. همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به این که تا چه حد برایش زمان و امکانات صرف کردهایم و به او پرداختهایم، هنگام ترک سازمان و یا محل خدمت، ما را تنها میگذارد. همسر سوم ما، موقعیت ما است که بعد از ما به دیگران انتقال مییابد. همسر دوم ما، همکاران هستند. فرقی نمیکند چقدر با هم بودهایم، بیشترین کاری که میتوانند انجام دهند این است که ما را تا محل بعدی همراهی کنند. همسر اول ما عملکرد ما است. اغلب به دنبال ثروت، قدرت و خوشی از آن غفلت مینماییم. در صورتی که تنها کسی است که همه جا همراهمان است.
همین حالا احیائش کنید، بهبودش سازید و مراقبتش کنید
بر گرفته از گروه iran-mba
سلام امشب می خواستم چیزی ننویسم اما دلم نیامد یه چیز کوچولو جالب بگم و و زود بخوابم.
من اصولا به جز صفحه ها اقتصادی و ورزشی و سیاسی روزنامه مطلب دیگه نمی خوانم اما امروز داشتم صفحه های هم میهن و ورق می زدم٬ اونم پشت چراغ قرمز که یه مطلب از مسعود بهنود جوری میخکوبم کرد که تا وقت تمومش نکردم نتوانستم ازش دل بکنم .
مطلبش در مورد جریان مرگ فروغ فرخ زاد بود از هفته نامه ۴۰سال پیش بزرگمهر.
این مطلب اینقدر قشنگ بود که من فکر کردم همونجا بودم.
اگه یه کم دیگه مطلبش بلند تر بود وسط خیابون می شستم های های گریه می کردم.
اما این مطلب یه جور دیگه هم تکونم داد طوری که دیگه روم نمیشه بگم
روزنامه نگارم!
این و واقعا جدی می گم از خودم و مطلب هام حالم بهم خورد.
یه کم که فکر کردم حس کردم هدفم تو روزنامه نگاری گم کردم٬
باید یه تجدید نظر کامل بکنم. یا دیگه ننویسم یا درست بنویسم تا بعد
دیگه الان خیلی دیر شده کی می خواهد کله سحر بره پادگان. تازه بعدشم اگه بتونه بپیچونه و بره همایش اصل ۴۴ بورس !
تا بعد اینم یه درد دل شبانه بود.
خداحافظ
| |||||||||||||||
| |||||||||||||||
|
سلام
بی مقدمه باید بگم که .blogsky برای من یک چیز دیگه است آخه آقای مهندس چنگیزی که الان مدیر عامل این سایته از همکلاسی های دبیرستانم و دانشگاه با هم یه جا بودیم.
قبلا هم من تو این سایت یه صفحه داشتم که الان نمی دونم چی شده شاید دباره برگردونمش و توش بنویسم شایذ هم نه این وبسازم .البته امکان هم داره این یکی هم به مسیر قبلیه بره.