گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق
گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق

بازگشت به دهه ۶۰

شاید خیلی از ماها اقتصاد و مشکلات دهه ۶۰ را فقط تو فیلم ها دیدیم و تو کتاب ها خوندیم یا ازبزرگترامون شنیدم  که تو آن سالها مردم پس از یک انقالاب سیاسی ،تازه وارد یک جنگ بیرونی شده بودند و هنوز در گیر و دار تشکیل حکومت بودند .و هر روز یکی از مسولان به جرم خیانت و ارتباط با بیگانگان به اصطلاح پاکسازی می شدند .در  همین بی سر وسامانی سیاسی بودکه یک هرج و مرج اقتصادی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم همچون قحطی زدگان هر کالای که گیرشون می اومد را می خریدند و تو خونشون ذخیره می کردند،از ترس اینکه شاید فردا نباشه تا بخرند. و کاری به این نداشتند که لازم دارند  یا نه.!!

بعد یه مدت یک گروه فرصت طلب دیدند این می تونه برای اونها یک کار پر درآمد باشه کالاهای اساسی مردم رو انبار می کردند ، تاگرون تر بفروشند.

حالا این کالا ها از یخچال و بخاری گرفته تا مایع ظرفشویی و صابون،خمیردندان، گندم ،برنج و حبوبات و.... هر چی که می تونست انبار بشه . اون موقع  فتوای امام خمینی هم که از محبوبیت  زیادی برخوردار بود کار ساز نشد و کار به رفتار قهری کشید و انبار ها را با حکم قضایی باز می کردند واجناس و به مردم با نرخ مصوب می فروختند .

کوپونیسم هم به نوعی ههمون موقع ها تخمش تو جامعه کاشته شد و مردم عادت کردند چه دارا چه ندارا یه چیزی، از دولت بکنن.

اتفاقاتی که این روزها تو مسایل سیاسی و اقتصادی در حال رخ دادن، تداعی کننده همون جریاناته ،به طوری که سهمیه بندی بنزین ،توزیع سهام عدالت به نوعی همون فرزند تکامل یافته کوپن هستند. فقط با کمی تغییر و تحول تو اجرا وتغییر و تحولات سیاسی و عزل و نصب های چکشی و می تونه تداعی کننده همون پاکسازی ها باشه وبا کمی تعدیل. و اما نکته آخر مشکلات اقتصادی و نایاب شدن کالاهای اساسی مردم که تو این چند وقته به کرات دیده شده و نمونه های عینیش پودر شوینده ،برنج و این آخر هم گرانی و نایابی قند وشکر و چای و ماکارونی به عنوان کالاهی اساسی هستن که  مصداق بارزش وچند روز پیش تو فروشگاه شهروند دیدم ، مردم مثل قحطی زده ها قفسه ها رو جارو می کردند هر چی گیرشون می اومد  تو سبدشون به زور جا می دادند

یکی شون ۲۰ ماکارونی بر می داشت

یکی مشت می کرد ۵ شیشه پاک کن می انداخت تو سبدش

اون یکی قفسه قند ها رو خای می کرد و ....

یه صحنه عجیبی بود کاش یه دورین بود فیلم برداری می کرد.

یاد حرف یکی از دوستام افتادم که برای عید رفته بودم پیشش ازش پرسیدم سهم چی بگیریم خوبه گفت نمی دونم اما امسال سال کالا ست ،هر چی می تونی پول هات و تبدیل به کالا یا زمین کن چون پول به شدت ارزشش واز دست می ده و نگهداشتنش توجیه نداره به سهم هم زیاد فکر نکن.

خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کنه....

*پی نوشت

بهتون خواندن کتاب مزرعه حیوانات جرج اورول را اگر نخوندید به شدت توصیه می کنم 

اینم یه لینک دیگه همین کتاب    یک save target az بکنید و لذتش و ببرید.

پی نوشت ۲

از همه دوستان که این چند وقته علت دیر به روز کردنم و پرسیدن ممنونم و از همه بابت این تنبلی مضاعف عذر می خواهم.