گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق
گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق

یک روز از زندگی !

 


دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است .! تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی . نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .
داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد . آسمان و زمین را به هم ریخت ، خدا سکوت کرد . جیغ زد و جار جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد . کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد . دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد . خدا سکوتش را شکست و گفت : عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت ، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی ، تنها یک روز دیگر باقی است . بیا و لا اقل این یک روز را زندگی کن .

لا به لای هق هقش گفت : اما با یک روز ! با یک روز چه کار میتوان کرد ؟!
خدا گفت :  آنکس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمییابد هزار سال هم به کارش نمی آید .و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت : حالا برو و زندگی کن .
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش درخشیدند . اما میترسید حرکت کند.....میترسید راه برود .....میترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد ، قدری ایستاد ..... بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد ؟ بگذار این یک مشت را مصرف کنم .
آنوقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سرو رویش پاشید ، زندگی را نوشید ، زندگی را بویید ، و چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود . میتواند بال بزند . میتواند پا روی خورشید بگذارد . میتواند .....
او در آن یک روز آسمان خراشی بر پا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را بدست نیاورد ، اما .....اما در همان یک روز دست به پوست درخت کشید ، روی  چمن خوابید ، کفش دوزکی را تماشا کرد . سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمیشناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد .
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد ، لذ ت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد .
او همان یک روز زندگی کرد ، اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند : امروز او درگذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود ...!

برگرفته ازگروه روزنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد