خدایا شکرت
به خاطر همه چیزهایی که می دی و همه چیزهایی که نمی دی
وقتی از همه جا در مونده میشم و احساس میکنم هیچ کس و هیچ چیز نیست که کمکم کنه اون تویی که به دادم می رسی اما من اونقدر فراموش کارم که دوباره یادم میره و توبودی که کمکم کردی وگرنه معلوم نبود چه بلایی به سرم می اومد تو اونقدر بزرگی که بازم به دادم برسی
بعضی وقتها می بینم آرزو هام و چقدر سریع برآورده می کنی که خودم هم باورم نمیشه
یاد اون جمله می افتم که میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
بعضی وقتها هم با اینکه دوست دارم یه کاره بشه هر کار می کنم نمیشه بعدش می فهمم چقدر دوستم داشتی که نشده و مضمون گر به حکمت ببند دری به رحمت گشاید در دیگری شدم
یه موقع ها هدیه های کوچیک می خواهم و کادوهای بزرگ به هم می دی یاد این شعر می افتم که طوطی بر پسته آمد و بر شکر افتاد
یه وقت هایی برای حل مشکلم سراغ هزار نفر می رم نمیشه اماتا می ام پیشت نمی گی تا حالا کجا بودی و چرا اول نیامدی پیش خودم سریع براوردهاش می کنی و یاد او جمله می افتم که
به موسی گفتی هر چی می خواهی از خودم بخواه حتی نمک غذا!
با اینکه یادم یره این حرفها و اما اگر تو نبودی چی کار می کردم!
****
پی نوشت ۱
با تونیستم با تو ام
یه وقتهای یه کاری می کنیم تا بهتر شه اما نمی دونم چرا بد تر از اولش میشه