گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق
گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

گفته ها و نگفته های امیر آشتیانی

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق

فرصت

- سلام

- سلام

- ببخشید می خواهم بدونم فرصت من کی تموم میشه؟

- فرصت شما ، یه لحظه صبر کنید.

این خط پر شده ،این خطم پر شده ... این یکی هم، می تونید برید.

- مرسی

- نه، نه، یک خطتتون  پر نشده برگردید، بفرمایید زندگی کنید

- کی پر میشه ؟

-من نمی دونم

- کی می دونه ؟

- هیچ کس آقا بفرمایید زندگی تون و بکنید.به موقعش خودمون می بریمتون

و پسرک دوباره به زندگی برگشت ، بازهم تنها بود. اما پیش خودش می گفت شاید ورق برگردد

*

پی نوشت۱

من در اینجا هر گونه افسردگی و ناراحتی را به شدت تکذیب می کنم

نظرات 16 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 17 بهمن 1386 ساعت 09:19 http://ayenehafkar.persianblog.ir

سلام
دیگه دارم نگرانت می شم،یادم باشه حتما بهت بزنگم

نرگس پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 00:14 http://nniki.persianblog.ir

ای بابا.شما چتون شده؟!چرا اینقدر ناامیدین؟! خسته شدم انقدر مطالب ناامیدکنندتون رو خوندم! :(

اریانا پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 19:19 http://www//aryanaayna.blogfa.com

ورق بر نمی گرده امیر جان بیاد بر گردونیمش ؟
سلام ارادتمندم مرد بزرگ
خوبی شما
من بروزم و در خدمتم

اریانا پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 23:38

ما ارادت داریم از نوع خیلی زیادش امیر جان

امین آلفا جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 03:10 http://www.alfa99.blogfa.com

ممنون که به وبلاگم سر زدی و مطلبمو خوندی راستی من همیشه مطالبتو تو روزنامه می خونم البته بعضی وقتا خانوم اسمش یادم نیست اون مینویسه امیدوارم همیشه موفق باشید راستی نرگس خانوم واقعا مطالبشون عالیه

آزاده جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 10:49

علائم افسردگی داری ، اگر الان بخوای میتو نی به خودت کمک کنی . من دیگه تا وبلاگت روشن و آفتابی نشه نمیام بخونمش :(

بهزاد جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 21:59 http://azadi6.blogfa.com

سلام عزیزم . این روز ها قلمت خیلی تغییر کرده.احساس می کنم درونیات و تفکرات هم در حال تغییره.

مهناز جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 23:18

سلام.
برای اولین بار وبلاگتو دیدم .منم با نوشتت موافقم. مطمئن باش یک روز ورق برمی گرده.حتما برمی گرده.فقط امیدت به خدا باشه.

مهناز جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 23:46

سلام
منم موافقم ورق بر می گرده،حتما بر می گرده.
اون امیری رو که من می شناسم اون امیر شاد و سر زنده اینقدر ناامید باشه.

نهال شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 10:58

احتمالا میدونم چه خبره...

مهدی شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 13:07 http://avili1361.blogfa.com

سلام چه کار می کنی؟
ببین اگه زحمتی نیست اون یه خطی که پر نشده رو بده به من و خود زود برو
مثل اینکه عجله داری
در ضمن ورق بر نمی گرده مطمئن باش اینو یه ورق باز حرفه ای بهت می گه
مطممممممممممممئئئئئئئئئئئئئئنننننننننننننن باششششششششششششش

نهال شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 15:43 http://6mordad.blogfa.com

ببین طفره نرو ... هم ناراحتی هم افسرده ...

نغمه شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 16:46

چه کسی جرات کرده باشد نظر شما را پاک کند! ای مرد افسرده و ناراحت!

سید شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 18:50

در کوهساران کوتاهترین راه از چکادی به چکاد دیگر رفتن است. برای این راه تو را پاهایی بلند باید.
نیچه

نسرین یکشنبه 21 بهمن 1386 ساعت 10:57

تابلو حالا هی بگو افسرده نیستم

سعید دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 07:39 http://eslamibidgoli.blogfa.com

سلام! خیلی خوب بود. امیر جان اگر نویسنده خودت بودی (که ظاهرا بودی) به نظر من بهتره تا آخر داستان به زندگی اشاره نکنی! ضربه داستان رو وسطش گرفتی!!

ضمنا اینجوری افسردگیت هم بیشتر نشون داده میشه (چون شکلک نداری توضیح میدم که اینجا باید شکلک نیشخند باشه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد