از عشق تا ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اول این روز و به همه خبرنگار ها عکاس ها تصویر بردار ها یچه های فنی و...... تبریک می گویم
دوم هم یادی می کنم از تمام دوستامون که قبلا بودن و دیکه نیستن
از ماریه حیرانی همکار سابقم تا همه مسافر های c۱۳۰ و اونهایی که تو این خاک و خارج از اون تو این عرصه بودن و دیگه بین ما نیستند
هنوز یادمه اولین باری که تو دبستان دوست داشتم روزنامه دیواری درست کنم
اما هیچ کس حاضر نشد با من همکاری کنه به جز یکی از دوستام که الان یادم
نیست کی بود
اما بالاخره یه چیزی درست کردیم تا به بقیه بفهمونیم می توانیم
هرچند هیچم شدیم اما این سر آغازیه عشق بود عشقی که از ناملایمتی ها
داره رو به سردی می ره شایدم از بی تجربگی بوده!
این داستان مثل طرح های اقتصادی به کتابخونه ذهنم رفت
تا دوران دبیرستان -سال اول
یه مهمون داشتیم اومد مدرسه سخنرانی کنه مدیر سر صف گفت کی
می تونه
تند نویسی کنه و من مثل خود شیرینا دستم بردم بالا
اونم خیلی سریع
از ترس اینکه کس دیگه این کارو نکنه
اما دیدم تنهام و تو مسابقه ای که فقط خودم بودم با خوش شانسی اول شدم
از اونجا اون پرونده روزنامه دیواری دوباره به جریان افتاد وووو
تا الان
اما در این روز بد نیست یادی بکنم از اونایی که یه جور کمکم کردن
اول شاه علی که بهم راه باشگاه خبرنگاران و نشون داد
دوم امید میرچولی که رسما اولین دبیر سرویسم بود و کلی مصیبت کشید تا
اقای مهندس بتونه یه خبر تنظیم کنه
البته هنوز اون خبر و دارم
سوم علی شریفی که کلی با هم سرو کله زدیم
چهارم محمد طاهری که وقتی برای مشورت بهش زنگ زدم تا برم ابرار اقتصادی
کاملا راهنماییم کردو تاکید کرد تا برم و بدین ترتیب راه منو از تلویزیون به
مطبوعات تغییر داد
پنجم سید محمد صفی زاده که با همه ناملایمتی هاش بهم میدون داد تا کار
یاد بگیرم
ششم محسن قهرمان که بورس و بیشتر برام باز کرد
هفتم محسن اشرفی که بهم اعتماد کرد
هشتم سروش خسروی که خیلی چیزها بهم یاد بهتر بگم بورس نویسی مدرن
و ازش یاد گرفتم
آخری نعمت ا.. شهبازی که با اون تجربه متفاوت جمع و جور کردن ماهنامه رو تجربه کردم خدایشش با همه وسواسش برام جذاب بوده
البته در این بین خیلی ها بودن که کمکم ازشون چیز یاد گرفتم و به گردنم حق
اونه هم خودشون بزرگوارن می بخشند
اینم بهانه شد تا یادی از گذشته هام بکنم مثل مصاحبه با بازیکنای تیم ملی فوتبال شد دارن به خصوص بین دوستام اما از حوصله شما خارجه
با درود . روز خبرنگار بر شما هم مبارک . شاد زی مهر افزون !!! برادر !
خیلی این روزها یاد ماریه بودم. اسمش را تو اینترنت سرچ کردم به وبلاگ شما رسیدم. نمی دونم چرا ولی این روزها خیلی خیلی زیاد بهش فکر می کنم.
راست می گی. منم روز خبرنگارو بهت تبریک می گم.
درباره اون قضیه هم منتظرم
سلام به روزم /با آقای کروبی لطفا از خواب بیدار شوید؟!
نظر یادتون نره/
با آرزوی توفیق برای دولت اصول گرا
یا علی
سلام روز خبرنگار رو تبریک می گم
اگه رفتم شمال اگه شد اگه رفتم خرید اگه پول داشتم اگه یه چیز خوب دیدم اکه بعدش اومدم تهران اگه.............
با زبون بی زبونی نمیخام واست چیزی بخرم
شتیان نمی آییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی دست بوسیم یه بار ۷ تن قرار واسمون خیار بیاد پس زود بیا کمک
باشه؟؟؟؟؟
زووووود
I LOVE U
تبریک
عشقتون پایدار
سلام امیر خیلی خوشحال شدم که تو هم به جمع وبلاگ داران پیوستی امید وارم همیشه موفق و سربلند باشی
استاد شما هم بر گردن من حق داری...همیشه گفتم و اینجا هم میگم که تو منو خبرنگار کردی.....دوست دارم امیر جون